فصل پنجم/ بخش چهارم/ پایانی
رییس مافیای پیپال
اشاراتی مبنی براینکه ماسک شریکموسس «برحق» پیپال نبوده، با نگاهی به گذشته کاملا احمقانه جلوه میکنند. تیل، لوچین و دیگر مدیران اجرایی پیپال، بعد از معامله با eBay بارها این را گفتهاند. تنها چیز مفیدی که از چنین انتقادهایی بدست آمد، جوابیههای پر سروصدای ماسک بود که گوشههایی از احساس تزلزل و جدیتاش دربارهی اینکه شواهد تاریخی نشاندهنده فائق آمدناش بر مشکلات است را، بروز میداد. Vince Sollitto، مدیر اسبق روابط عمومی در پیپال گفت: “در دنیای روابط عمومی، او به یک نظام فکری تعلق دارد که به شما اجازه نمیدهد هیچ ایرادی اصلاح نشده باقی بماند. همین موضوع چهارچوبهایی را ایجاد میکند و شما باید با تمام وجود برای هر ویرگول نابجا بجنگید. او مسایل را بسیار شخصی میانگارد و معمولا دنبال درگیری است.”
مهمترین انتقادی که به ماسک در این دوره از زندگیاش وارد است این بود که او در برانگیختن انزجار دیگران نسبت به خودش بسیار موفق عمل کرده بود. خصلتهای ماسک به عنوان یک همهچیزدان پوست کلفت و سرسخت با آنهمه خودمحوری، در شرکتهایاش شکافهای پایدار و عمیق ایجاد میکرد. در حالیکه ماسک تقلا میکرد تا رفتارش را اصلاح کند، اما این تلاشها برای به دست آوردن دل سرمایه گذارها و مدیران اجرایی با تجربهتر کافی نبود. در هردو شرکت Zip2 و پیپال، هیات مدیره به این نتیجه رسیده بودند که ماسک هنوز برای مدیرعامل بودن آماده نیست. حتی اینطور گفته میشد که ماسک تبدل به یک فروشندهی چانهزن و زبانباز شده بود که پا را از حد خود فراتر گذاشته و فنآوری شرکتهایاش را گرانتر از قیمت واقعیشان فروخته. مخالفان و منتقدان سرسخت ماسک این حرفها را در خلوت یا بطور علنی میگفتند و نصف بیشتر آنها چیزهای بدتری در بارهی شخصیت و عملکردهایاش به من گفتند و ماسک را در کسبوکار بیاخلاق و در دعواهای شخصی بدجنس توصیف کردند. تقریبا تمام این افراد، تمایلی به ثبت و ضبط نظراتشان نداشتند و مدعی بودند که میترسند ماسک بر علیهشان طرح دعوی کند یا ادامهی کسبوکار را برایشان غیرممکن کند.
درکنار این انتقادها باید سابقه و روند ماسک را هم در نظر گرفت. او در دوران آغازین شروع به کار سرویسهای مبتنی بر وب برای مشتریان استعداد خوبی در فهمیدن نیاز مردم و ترندهای فنآوری داشت. درحالیکه دیگران سرگرم مفاهیم اینترنتی بودند، ماسک برای یک اقدام هدفمند و مفید برنامهریزی کرده بود. او بسیاری از اولین اجزای دنیای فنآوری را (دایرکتوریها، نقشهها، سایتهایی که روی بازارهای عمودی متمرکز هستند) که تبدیل به اصول کار در دنیای اینترنت شده بودند، پیشتر خیالپردازی کرده بود. بعد، وقتی که مردم تازه به خرید از Amazon.com و eBay عادت کردند، ماسک یک قدم بزرگ به جلو و در راستای بانکداری تماما اینترنتی برداشت. او اسناد و ادوات مالی مرسوم را آنلاین کرد و بعد این صنعت را با ایجاد مفاهیم جدید، مدرن و امروزی کرد. او بصیرتی عمیق از طبیعت انسان را به نمایش گذاشت که موجب شد شرکتهایاش به لحاظ بازاریابی، فنآوری و موقعیت مالی در جایگاه حیرتانگیزی باشند. او بازی کارآفرینی را بسیار سطح بالا بازی میکرد و طوری با مطبوعات و سرمایهگذاران کار میکرد که کمتر کسی میتوانست. آیا او دربارهی بعضی چیزها اغراق میکرد و مردم را از راه به در میکرد؟ کاملا و با نتایج حیرت آور.
بر اساس بخش زیادی از راهنماییهای ماسک، پیپال از دوره ترکیدن حباب داتکام جان سالم به در برد، بعد از حملات یازده سپتامبر یک عرضهی عمومی سهام بسیار موفق داشت و بعد در حالیکه دیگران در صنعت تکنولوژی رکود سختی را تجربه میکردند، با رقمی نجومی به eBay فروخته شد. جان سالم به در بردن از آن آشفته بازار تقریبا غیر ممکن بود؛ چه برسد به برنده شدن.
همچنین پیپال مجموعهای بینظیر از نوابغ تجارت و مهندسی در تاریخ درهی سیلیکون بود. هم ماسک و هم تیل در تشخیص مهندسین مستعد و جوان تیزبین بودند. بنیانگذاران استارتآپهای مختلفی مثل Youtube, Yelp, Palantir و Technologies در پیپال کار میکردند. کسانی هم مثل تیل، بوتا و Reid Hoffman تبدیل به برترین سرمایهگذران صنعت فنآوری شدند. کارمندان پیپال برای مقابله با کلاهبرداریهای آنلاین از شرکت تکنیکهای منحصر به فردی داشتند که بنیان نرمافزاری شد که بعدها FBI و CIA برای ردگیری تروریستها از آن استفاده میکرد و توسط بزرگترین بانکها برای مقابله با جرایم از آن استفاده میشد. این مجموعه از کارمندهای فوقالعاده، به نام مافیای پیپال شناخته شدند (که کم و بیش قانونگذاران و موثرترین چهرههای درهی سیلیکون محسوب میشوند) و ماسک مشهورترین و موفقترین عضو آن است.
همچنین در بررسی گذشته، چشمانداز بیمهابای ماسک به عملگرایی محافظهکارانه مدیران اجرایی Zip2 و پیپال ارجحیت پیدا میکند. اگر همانطور که ماسک اصرار داشت، نیاز و خواست مشتریان را مدنظر میگرفت، تبدیل به یک سرویس بینظیر ارایهی نقشه میشد. در مورد پیپال، میشود کماکان گفت که سرمایهگذارها، شرکت را خیلی زود فروختند و باید بیشتر به درخواست ماسک مبنی بر مستقل ماندن، توجه میکردند. در سال ۲۰۱۴، پیپال مرز ۱۵۳ میلیون کاربر را رد کرد و به عنوان یک شرکت مستقل، مبلغ ۳۲میلیارد دلار ارزشگذاری شد. موجی از استارتآپهای بانکداری و پرداختهای آنلاین هم بعدها ایجاد شد. مثلا سه شرکت که با حرف S شروع میشوند را اگر بخواهم نام ببرم (Squar, Stripe و Simple) که در راستای تحقق چشمانداز ابتدایی X.com عمل میکنند.
اگر هیات مدیرهی X.com کمی در مورد ماسک صبر و حوصله به خرج میدادند، دلایل خوبی هست که نشان میدهند او در نهایت در مورد ایجاد «بانک آنلاین برای انجام تمام کارها» که از ابتدا مد نظرش بود، موفق میشد. تاریخ نشان داده، در حالیکه اهداف ماسک در لحظه ممکن است نامعقول بنظر برسند، او آنها را شدیدا باور دارد و وقتی زمان کافی در اختیار داشته باشد، آنها را محقق میکند. Ankenbrandt گفت: “در مقایسه با ما، او همیشه با درک متفاوتی از واقعیات کار میکند. او کاملا با بقیهی ما فرق میکند.”
ماسک که در حال گذار از جنجالهای کاری Zip2 و پیپال بود، در زندگی شخصیاش آرامش را پیدا کرد. او سالها با جاستین ویلسون در رابطهی راه دور بود و آخرهفتهها جاستین به دیدناش میآمد. سالها بود که اوضاع کاری سخت و وجود همخانههایاش رابطه را سخت کرده بودند. اما فروش Zip2 این امکان را فراهم کرد تا ماسک برای خودش خانه بخرد و بتواند بیشتر به جاستین برسد. مثل هر زوج دیگر، آنها هم فراز و نشیبهایی داشتند؛ اما شور و اشتیاق عشق جوانی برجا بود. جاستین گفت: “ما خیلی باهم دعوا میکردیم؛ اما وقتی مشغول جدل نبودیم، احساس عمیقی از محبت و دلبستگی بین ما بود. مثل یکجور پیوند.” این دو چند روزی بود که بخاطر تماسهای تلفنی مداوم نامزد سابق جاستین، باهم دعوا میکردند. “ایلان اصلا از این ماجرا خوشش نیامده بود.” در حالیکه در حال پیاده روی حوالی دفتر X.com بودند، یک دعوای حسابی باهم کردند. جاستین گفت: “یادم هست که فکر میکردم ما خیلی وقایع را باهم از سر گذرانده بودیم و اگر بنا بود با آنها کنار بیایم باید باهم ازدواج میکردیم. من به او گفتم که فقط باید از من خاستگاری کند.” چند دقیقه زمان برد تا ماسک آرامش خودش را به دست بیاورد و بعد همانجا از جاستین خاستگاری کرد. چند روز بعد، یک ماسک جنتلمن به همان پیاده رو برگشت، زانو زد و یک حلقه در مقابل جاستین گرفت.
جاستین همه چیز را دربارهی دوران کودکی سخت ماسک میدانست و کاملا در جریان بود که او میتواند احساسات تند و تیزی از خود بروز بدهد. احساسات رومانتیکاش، تمام نگرانیها و ترسهایی که ممکن بود در برابر این بخش تاریک گذشته و شخصیت ماسک داشته باشد از بین برده بود و در عوض نقاط قوت ایلان را در نظر گرفته بود. ماسک گاهی دربارهی اسکندر کبیر صحبت میکرد و جاستین او را به مثابه قهرمان فاتح خودش میدید. او گفت: “او اصلا از مسوولیت نمیترسید و از چیزی فرار نمیکرد. او میخواست ازدواج کند و خیلی زود بچهدار شود.” ماسک هم، چنان اعتماد به نفس و اشتیاقی از خودش نشان داده بود که جاستین به این نتیجه رسیده بود که زندگی با ماسک همیشه خوب خواهد بود. جاستین گفت: “برای او، پول انگیزه نیست و رک بگویم، بنظر من همیشه برای او پول فراهم است. او میداند که میتواند پول در بیاورد.”
در جشن عروسیشان، جاستین روی دیگری از این قهرمان فاتح دید. در حالیکه باهم میرقصیدند، ماسک او را به طرف خودش کشید و گفت: “در این رابطه، من حرف اول را میزنم.” دو ماه بعد، جاستین یک توافقنامهی مالیِ بعد از ازدواج امضا کرد که به ضررش تمام شد و او را وارد یک جنگ قدرت همیشگی کرد. او بعدها در یک مقاله برای Marie Claire شرایط را اینطور توصیف کرده بود: “او همیشه روی نقاط ضعف من مانور میداد و من مدام به او میگفتم «من همسرت هستم نه کارمندت.» و او گاهی جواب میداد:«اگر کارمندم بودی، حتما اخراجات میکردم.»”
وقایع X.com شرایط را برای تازه عروس و داماد سخت کرده بود. آنها ماهعسلشان را به تعویق انداختند و بعد ماجرای کودتا سفرشان را خراب کرد. تا اواخر دسامبر ۲۰۰۰ طول کشید تا اوضاع آرام شود و ماسک فرصت کند تا به اولین سفر خود طی سالهای اخیر برود. او یک سفر دو هفتهای تدارک دید، که هفته اول در برزیل و دوم در آفریقای جنوبی در یک محوطهی محافظت شده در دل طبیعت و در نزدیکی مرز موزابیک سپری میشد. در آفریقا، ماسک بدخیمترین نوع مالاریا (مالاریای فالسیپاروم) را گرفت که بیشترین تعداد مرگ بر اثر مالاریا مربوط به آن است.
ماسک در ژانویه به کالیفرنیا برگشت و در آن زمان مریضی بر او چیره شد. او بدحالتر میشد و قبل از اینکه جاستین او را پیش دکتری ببرد که ماسک را فورا با آمبولانس به بیمارستان Sequoia در Redwood City فرستاد، حسابی زمینگیر شد.
دکترهای آنجا با تشخیص و درمان اشتباه باعث شدند حال ماسک تا سر حد مرگ وخیم شود. ماسک گفت: “بعد، به طور خیلی اتفاقی دکتری از یک بیمارستان دیگر برای ویزیت آمده بود که موردهای زیادی از مالاریا را دیده بود.” او نمونهی خون ماسک را در آزمایشگاه تست کرد و به سرعت بالاترین دوز آنتی بیوتیک داکسیسایکلین را تجویز کرد. او به ماسک گفته بود که اگر یک روز دیرتر مراجعه کرده بود، این دارو دیگر هیچ تاثیری نداشت.
ماسک ده روز بسیار سخت و پردرد را در بخش مراقبتهای ویژه گذراند. این اتفاق جاستین را شوکه کرده بود: “او مثل یک تانک قوی است. او بسیار قوی و پرطاقت است و تواناییاش در شرایط سخت را در کمتر کسی دیدهام. دیدن او که در آن وضعیت رنجآور دراز کشیده است مثل این بود که وارد یک دنیای موازی شده باشم. او در دوران بیماری نزدیک ۲۰ کیلو وزن کم کرد و یک کمد پر از لباس داشت که دیگر اندازهاش نبود. ماسک گفت: “تا نزدیک مرگ رفتم و برگشتم. درسی که از سفر گرفتم این بود: «مسافرت شما را به کشتن میدهد.»”
ادامه دارد…
مطالب مرتبط:
دیجیکالا مگ...
ما را در سایت دیجیکالا مگ دنبال می کنید
برچسب : زندگی نامه ایلان ماسک,بیوگرافی ایلان ماسک, نویسنده : استخدام کار magit بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395 ساعت: 23:29